گیم شات: اسراری که فقط بازیکنان GTA از آن با خبر هستند
از زمان ساخت و شروع به کار سری GTA در سال 1997، تجربه زندگی خلافکارانه برای ما بسیار لذت بخش بوده و این لذت به صورت مداوم با ساخت شهرهای جهان باز جدید توسط استودیو «راک استار» (Rock Star)، بیشتر شده است. پس از عرضه سومین نسخه از این سری تحت عنوان Grand Theft Auto III در قالب سه بعدی، دنیای بازی متحول گشت. نه تنها قالب و دوربین سه بعدی، بلکه آزادی عمل دیوانهوار باعث خلق گیمپلیای اعتیاد آور شد. اکنون با گذشت نزدیک به بیست سال از عمر سری GTA، ما لیستی تهیه کردیم که تنها طرفداران توانایی درک آن را دارند. با گیمشات در ادامه مطلب همراه باشید تا به قلب بازی GTA سفر کنیم.
ماشین خود را رها کنید، چون یکی بهتر را پیدا کردید!
در حالی که سری GTA مراحل مخصوص به خود را جهت پیشبرد در داستان دارد، اما نحوه رسیدن به مقصد و انجام ماموریت کاملا به تصمیمات دلخواه شما مربوط است. توانایی سرقت مسلحانه و زورگیری هر نوع ماشین موجود در کوچه و خیابان، حتی آنهایی که راننده پشت فرمان قرار دارد، نشان دهنده آزادی بیش از حد برای گشت گذار در کوچههای پایین شهر «لس سانتوس» (Los Santos)، «وایس سیتی» (Vice City) یا «لیبرتی سیتی» (Liberty City) میباشد. اگر بخواهیم صادق باشیم، همه ما بارها دست از کار خود، حتی در اوج مرحلهای حساس کشیدهایم تا یک ماشین بهتر به دست آوریم. باید سریعا جایی بروید و وقت ندارید؟ از کامیون کند خود پیاده شوید و هر ماشینی را که دوست دارید از پشت چراغ قرمز انتخاب کنید!
تماشای NPCها در اوج بیکاری
هیچ شخصیت اصلی و قابل بازی در سری GTA به اندازه هسته بازی مهم نیست. این که شما در چه شهری قرار دارید به هیچ عنوان مهم نیست، چرا که انوع مختلفی از شهروندان و رهگذران عادی را ملاقات میکنید. اکثر این آدمها فقط سعی دارند تا به زندگی خود ادامه دهند و اکثر مواقع در حال حرکت از نقطهای به نقطهای دیگر هستند.
با پیشرفت تکنولوژی ابزار توسعه دهنده بازی، استودیو راک استار شهرهای خود را بهتر و تعامل برانگیزتر طراحی کرده است. به گونهای که شما تنها با قدم زدن در اطراف نقشه، میتوانید انواع روابط و مبادلات خندهدار را میان NPCها را مشاهده کنید. برخی از این شخصیتهای بینام و نشان فقط با زندگی شخصی خود درگیر هستند، بعضی دوست دارند تا حد مرگ حرف بزنند و با شما دوست شوند و بعضی دیگر هیچ استفادهای ندارند! تماشای وقوع یک جنایت یا تصادف بسیار جالب است. تعقیب و گریز پلیس محلی و سعی در دستگیری یا قتل فرد خاطی، هرج و مرجی در محیط اطراف ایجاد میکند که ساعتها شما را سرگرم کرده و روحتان را شاد میکند!
NPC کشی در روز روشن
تقریبا هر شخصی که سی GTA را تجربه کرده، به صورت تصادفی یک NPC را به دیار باقی فرستاده است. این آسانترین کار ممکن پیش از آغاز یک ماموریت محسوب میشود. ایجاد یک هرج و مرج بی دلیل نیز میتواند راه خوبی جهت تمرین مکانیزمهای بازی اعم از رانندگی، تیراندازی و بقا باشد، چرا که با افزایش سطح تعقیب خود توسط پلیس، ارتشی را به دنبال خود راه میاندازید که با تلاش بسیاری میخواهند شما را تکه تکه کنند.
البته آزادی عمل موجود در چگونگی اعمال خشونت تبدیل به شهرت و علامت تجاری بازی شده و این یکی از دلایل اصلی است که اشخاصی همچون «جک تامیسون» (Jack Thompsom) خواستار حذف GTA از قفسههای فروشگاهها برای همیشه هستند. فقط به خاطر داشته باشید که سری GTA تنها به انجام جرم و جنایت خلاصه نمیشود، بلکه باید ماموریتهایی را به پایان برسانید که نیازمند کارهایی فراتر از جرم و جنایت هستند. این شما نیستید که همیشه به بدترین شکل ممکن با عبارت «شما کشته شدید» مواجه میشوید.
پرش از ارتفاع، حتی در مواقع غیر ضروری
استودیو راک استار همواره بهترین مکانها را برای جایگذاری سکوهای پرش انتخاب میکند تا شما با سرعت بسیار زیاد خود را آسمانها ببینید. پیدا کردن تمامی سکوهای پرش و ایجاد یک رکورد خوب بر روی آنها، به صورت خودکار تبدیل به یک ماموریت فرعی و جانبی شده است. پرش و فرود موفقیت آمیز کاملا بر عهده مهارت شماست. هیچ چیز هیجان انگیزتر از پرش از سکوها هنگام فرار از پلیس نیست. ناامیدی یا سقوط پلیسهای سمج که حتی به دلیل تصادفی عادی میخواهند شما را بکشند، بسیار لذت بخش است!
علاوه بر موارد ذکر شده، هزاران بار دیگر بدون دلیل از سکوهای پرش استفاده میکنیم، حتی اگر در حال انجام یک ماموریت مهم باشیم. تمامی این پرشها فقط به دلیل مشاهده انمیشنهای پرش و کند شدن صفحه است که دلمان شاد میشود برای خود سوپرمن شدهایم.
سرانجام CJ و بقیه شخصیتهای اصلی چه شد؟
همه ما دوست داریم بدانیم که چه اتفاقی برای قهرمانان خلافکار داستانهای ما افتاد. افرادی که ما در کل تاریخ GTA به همراهشان خاطرهها ساختیم. از زمانی که نخستین GTA در شهر لندن با اندک شخصیتهای داستانی ساخته شد، ما همچنان میخواهیم بدانیم که چه اتفاقی برای شخصیتهای اصلی بازی Grand Theft Auto III و نسخههای بعد از آن افتاده است. داستان سری تنها نگاهی اجمالی و کوتاه از آنچه برای شخصیتها پس از سرقت بزرگشان در پایان هر نسخه به ما داد. بر فرض مثال، در بازی GTA V چیز زیادی درباره «نیکو بلیک» (Niko Bellic) در دسترس نیست که پس از نسخه GTA IV به کجا رفت و چه شد. به صورت کلی، بازی اشاراتی مبنی بر ترک دنیای گانگستری توسط بلیک و حتی کشته شدن او داشت.
در موردی دیگر، مثال شخصیت CJ، قهرمان نسخه GTA: San Andreas بسیار خوب است. او در پایان داستان به همراه دوستانش ثروت زیادی به دست آورد، اما پس از این که متوجه شد محله Grove Street به دست گروه رقیب و قدیمی بهنام «بالاس» (The Ballas) افتاده، توضیحات داستان تا حد زیادی کاهش پیدا کرد و مشخص نشد که چه بر سر گروه سابق آمد.
بهترین روایت پایان بندی برای شخصیت اصلی نسخه GTA IV: The Lost and Damned، یعنی «جانی کلبیتز» (Johnny Klebitz) رخ داد. شاید پایان جالبی نبود که او زیر چکمه های یکی از شخصیتهای اصلی GTA V، یعنی «ترور فیلیپس» (Trevor Philips) جان خود را از دست داد، اما حداقل متوجه شدیم که سرانجام وی چه شد. به هر حال امیدواریم دیگر شخصیتهای اصلی شانس بهتری داشته باشند.
درجه تحت تعقیب کشک است
در سری GTA، شما قادر هستید تا با ورود به یک گاراژ تعمیرات و اسپورت ماشین، درجه تحت تعقیب خود را به کل از بین ببرید. در حالی که شما رنگ ماشین خود را تغییر میدهید و از گاراژ خارج میشوید، پلیسها همچنان به دنبال شما با رنگ سابق هستند. در نسخههای جدید، دیگر توانایی ورود به این مکانها را ندارید تا زمانی که پلیس شما را رها کند، اما هنوز راههای باور نکردنی زیادی وجود دارد.
در هر صورت این مورد دیوانه کننده است که شما هنگام درگیری در یک جنگ تمام عیار، تنها با تغییر رنگ ماشین خود از تمامی خلافها و جنایتهای خود رها میشوید. در این راستا نیز هیچ عاملی نمیتواند پلیس را مجبور به گشت و جست و جو در کوچههای فرعی و گاراژها کند. تنها کاری که باید انجام دهید، این است که به مدت چند لحظه در یک کوچه فرعی صبر کنید تا رنگ جدید ماشینتان خشک شود!