baznashr

مصاحبه با لورا بیلی، صداپیشه‌ی بازی‌های ویدیویی

on .

اگر در چند سال گذشته پای ثابت بازی‌های ویدیویی و بازی کردن‌شان بوده باشید، احتمالا صدای «لورا بیلی» (Laura Bailey) را شنیده‌اید. لورا بعد از آغاز فعالیت حرفه‌ای‌اش در انیمه‌ی ژاپنی «دراگون بال زی» (Dragon Ball Z) به یکی از پرکارترین و جاافتاده‌ترین صداپیشگان فعال در حوزه‌های مختلف تبدیل شده است. او در بازی‌هایی مثل «پرسونا 4»، «اسکایریم» (Skyrim) و «دنیای وارکرفت» به ایفای نقش پرداخته. همچنین لورا به‌جای شخصیت‌های مختلفی در انیمه‌هایی مثل «بلیچ» (Bleach) و «ناروتو» (Naruto) صحبت کرده است. در سال 2014 لورا روی بیش از 30 پروژه کار کرد. اگر بازی‌کننده‌ی کنسول ایکس‌باکس وان هستید می‌توانید شاهد هنرنمایی لورا در نقش «الیمپیا ویل» (Olympia Vale) در بازی هیلو 5، باشید. لورا در این بازی صرفا صداپیشگی نکرده؛ بلکه مثل یک بازیگر، به ایفای نقش پرداخته است. بازی‌کننده‌هایی که هیلو5 را تجربه کرده‌اند در واقع حرکات بدن و حالت چهره‌ی لورا را که به کمک تکنولوژی موشن کپچر، ضبط شده است، مشاهده کرده‌اند. در ادامه بخشی از مصاحبه‌ی لورا بیلی را با سایت اینترنتی The Verge مطالعه می‌کنید:

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

صداپیشگی را چگونه شروع کردی؟

بلافاصله بعد از دبیرستان کارم را شروع کردم. اول در تئاتر بازی می‌کردم. یکی از بازیگرانی که همکارم بود، روی پروژه‌ی انیمه‌ی Dragon Ball Z کار می‌کرد. از من خواست که برای صداپیشگی در این انیمه تست بدهم. من هم همین کار را کردم و در نهایت نقش «کید ترانکس» و تعدادی نقش فرعی را گرفتم. از آنجا به بعد کار حرفه‌ای من به عنوان یک صداپیشه شروع شد. یک سال بعد از صداپیشگی در DBZ، اولین فعالیتم را در یک بازی ویدیویی با بازی BloodRayne شروع کردم. در چند سال اول، هم زمان با صداپیشگی، برای پروژه‌های مختلفی هم بازیگری می‌‌کردم. اما وقتی به کالیفرنیا رفتم، فقط روی صداپیشگی تمرکز داشتم و در این زمینه مهارت‌های‌ام را گسترش دادم. چون دنیای صداپیشگی بسیار وسیع است و کارهای خیلی زیادی می‌توان انجام داد. هر سال، تعداد بی‌شماری انیمه و بازی ویدیویی ساخته می‌شود؛ بنابراین حتی اگر فقط به صداپیشگی بپردازید، فرصت‌های کاری زیادی پیش رو خواهید داشت.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

وقتی برای اولین بار به ورود به دنیای بازیگری فکر می‌کردی، صداپیشگی را هم به عنوان یک گزینه در نظر داشتی؟

آن زمان، من حتی نمی‌دانستم که صداپیشگی یک شغل به حساب می‌آید. من همیشه از بچگی صداهای عجیب غریبی درمی‌آوردم. اما تصمیم گرفتم بازیگر شوم. فکر می‌کردم بازیگری فقط به فیلم و سریال و تئاتر محدود می‌شود. به خاطر همین، وقتی برای اولین بار، صداپیشگی به من معرفی شد، با خودم گفتم: “این دنیای عجیب و غریب دیگر چیست و من دقیقا باید چه کار کنم؟” حالا نمی‌توانم کار دیگری را حتی تصور کنم. صداپیشگی یک صنعت خیلی باحال است و دلم می‌خواهد در آن نقش داشته باشم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

این صنعت از زمانی که کارت را شروع کردی، چقدر تغییر کرده؟ آیا با رشد این صنعت، کارها حرفه‌ای‌تر شده؟

وقتی که برای اولین بار کارم را شروع کردم، دانشگاه می‌رفتم و «فانیمیشن» (Funimation، شرکت صدور مجوز و نشر انیمه‌های ژاپنی در آمریکا) تازه تاسیس شده بود. آن روزهایی که صدای‌ام را ضبط می‌کردم، حس و حال خوابگاه را داشت. من با پیژامه سر کار حاضر می‌شدم و در راهروها می‌دویدم و شیطنت می‌کردم. اما حالا، فضا خیلی حرفه‌ای‌تر شده. هم من بالغ‌تر شده‌ام و هم این صنعت رشد کرده است. الان بیش‌تر، روی بازی‌ها کار می‌کنم و پس از 10 سال می‌بینم که تکامل این صنعت خیلی زیاد بوده است. همه چیز به سمت موشن کپچر پیش می‌رود. حالا ما هم فیلم‌برداری می‌کنیم و هم صدا ضبط می‌کنیم. اکثر بازی‌هایی که مشغول کار روی آن‌ها هستم بر داستان‌های غنی و شخصیت‌های پیچیده و عمیق تمرکز دارند. تا 10 سال پیش، کسی به این ویژگی‌ها اهمیت نمی‌داد. اما حالا صنعت بازی آن‌قدر عظیم و گسترده شده که مردم دارند به اهمیت آن پی می‌برند و هر روز عده‌ی بیش‌تری می‌خواهند بازی را به عنوان نوع دیگری از سرگرمی، تجربه کنند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

آیا کار کردن برای یک رسانه‌ی تعاملی مثل بازی با یک سریال تلویزیونی و فیلم فرق دارد؟

البته؛ چون بسته به نوع بازی باید جنبه‌های مختلف یک شخصیت را براساس انتخاب بازی‌کننده، به تصویر بکشیم. نکته‌ی جالب درباره‌ی ایفای نقش به جای یکی از شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی این است که شما تصوری از هویت این کاراکتر دارید؛ اما این برداشت باید به اندازه‌ی کافی انعطاف‌پذیر باشد تا وقتی بازی‌کننده تصمیمات و دیالوگ‌های متفاوتی را انتخاب می‌کند، برای آن شخصیت طبیعی به نظر برسد. قطعا، صنعت بازی‌های ویدیویی جای بیش‌تری برای رشد دارد؛ اما در کارتون یا سریال تلویزیونی یک خط داستانی مشخص وجود دارد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

چگونه از عهده‌ی این همه نقش برمی‌آیید؟ سخت‌ترین قسمت بازی به جای این همه شخصیت چیست؟

یکی از کارهای سخت و چالش‌برانگیز، صداپیشگی برای شخصیت‌هایی است که سخت و استرس‌زا هستند. گاهی اوقات من برای صدای یک شخصیت تست می‌دهم و با خودم می‌گویم: “اوه! امیدوارم آن نقش را نگیرم.” گاهی اوقات هم به مدت چهار ساعت با صدای واقعا دردناکی، صداپیشگی می‌کنم. خوشبختانه در این مرحله از زندگی‌ام، تمرینات و تجربه‌‌های زیادی داشتم و می‌توانم یک صدای خاص را برای ساعت‌های طولانی حفظ کنم. اما در آغاز کارم به خاطر استرس زیاد، صدای‌ام را زود از دست می‌دادم.

لورا بیلی

لورا در بازی Infamous First Light

یکی از نکات جالب صداپیشگی این است که حتی با وجود مطرح شدن، همچنان علاوه بر شخصیت‌های مهم، به جای شخصیت‌های کم اهمیت‌تر هم بازی می‌کنید. آیا از انجام هر دوی این کارها لذت می‌بری؟

بله. بیش‌تر وقت‌ها در نقش‌های کوچک‌تر فرصت بیش‌تری برای بازیگوشی داری، و از تو می‌خواهند صداهایی را دربیاوری که قبلا درنیاوردی. خیلی خوش می‌گذرد و شما با تعداد زیادی شخصیت عجیب و غریب در یک اتاق قرار می‌گیرید. من فکر می‌کنم همه از این کار لذت می‌برند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

آیا جامعه‌ی صداپیشگان کوچک است؟ من می‌بینم که اکثر شما با هم دوست هستید.

بله، ما مجموعه‌ی کوچکی از افراد هستیم. خیلی جالب است که همه‌ی آن‌ها با هم دوست هستند. یک بار من روی یک بازی کار می‌کردم و کارگردان داشت با کسی در یک اتاقک صحبت می‌کرد و کافی بود به او بگوید که: “تو برای این شخصیت مثل لورا باید بازی کنی” و او گفت: “اوه! باشه، گرفتم”. ما به‌خاطر دوست بودن با هم، می‌توانیم هویت شخصیت را از روی استایل دوستان‌مان، تشخیص دهیم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

حالا که تو جای خودت را در این صنعت باز کردی، آیا برای نقش‌های جدید تست می‌دهی یا معمولا به سراغت می‌آیند؟

هر دو. من هنوز هم تست می‌دهم و هنوز هم در این تست‌ها قبول نمی‌شوم. اما از طرف دیگر برای بعضی از پروژه‌های مستقیما با من تماس می‌گیرند و می‌گویند برای یک شخصیت به من فکر می‌کنند و خوشحال می‌شوند که نحوه‌ی بازی من را در قالب آن شخصیت ببینند. این خیلی خیلی فوق‌العاده است. هر بار که این اتفاق می‌افتد خیلی خوشحال می‌شوم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌

آیا رقابت با دوستان برای یک نقش، مشکل‌ساز می‌شود؟

یکی از بهترین ویژگی‌های این صنعت، فضای بسیار دوستانه‌ی آن است. قبلا، وقتی برای فیلم‌ها کار می‌کردم، رقابت خیلی زیاد بود. وارد اتاق تست بازیگری می‌شدید و هیچ‌ یک از خانم‌ها با هم صحبت نمی‌کردند و همه به هم چپ چپ نگاه می‌کردند. اما در این دنیا، من برای تست گزینش می‌روم، توصیف یک شخصیت را می‌بینم و به خودم می‌گویم: “این شخصیت مناسب من نیست، اما «تارا پلت» برای این کاراکتر بهترین گزینه است” و سپس به او پیام می‌فرستم. گاهی اوقات دوستان‌ام به من ایمیل می‌فرستند و می‌گویند: “من یک تست گزینش دارم که می‌گوید به صداپیشه‌ای با استایل لورا بیلی احتیاج دارند. آیا برای این نقش تست دادی و ردش کردی؟”

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

تا حالا برای نقشی تست داده‌ای که به دنبال استایل لورا بیلی باشند؟

بله و چند بار هم نقش را نگرفتم. اکثر اوقات اگر اسم من را آورده باشند، نماینده‌ام تماس می‌گیرد و می‌گوید: “شما می‌خواستید لورا را ببینید؟”

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

تجربه‌ی کار برای پروژه‌های بزرگی مثل هیلو 5 چگونه است؟ این کار چه فرقی با بازی‌ها و سریال‌های کوچک‌تر دارد؟

تفاوت اصلی فقط تعداد آدم‌ها و میزان جزییات است. در دو سال گذشته روی هیلو5 کار می‌کردم و همه‌چیز باید خیلی دقیق می‌بود. در آن شرکت افراد زیادی مشغول به کار هستند که وظیفه‌شان را دقیقا می‌دانند. در بازی‌ای مثل هیلو 5 که 15 سال از عمر آن می‌گذرد، داستان و جهان بسیار گسترده‌ی به تصویر کشیده شده که کاملا جا افتاده است. به همین دلیل، سخت‌ترین کار این است با فضای تثبیت شده، سازگار و هماهنگ باشم.

H5G_Render_Vale-Close

لورا در نقش «الیمپیا ویل» در بازی هیلو5

تکنولوژی موشن کپچر چه تاثیری در اجرای یک نقش دارد؟

قطعا شما احساس نزدیکی بیشتری با شخصیت می‌کنید چون تمام حرکات فیزیکی و آهنگ صدای او را شما خلق می‌‌کنید. هر نقش فیزیکی که داشته باشند را شما به آن‌ها داده‌اید. به همین دلیل، وابستگی بیش‌تری به شخصیت پیدا می‌کنید. در مورد بازی هیلو، Spartan Vale چهره‌ی خود من را دارد؛ همین باعث می‌شود که حس شخصی‌تر و نزدیک‌تری به کاراکتر داشته باشم. چون در اصل من هستم که آن کارها را انجام می‌دهم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

آیا به نقش یا شخصیت خاصی که بازی کردی، علاقه داری؟

من به شخصیت‌های ضدقهرمان علاقه دارم. شخصیتی که علی‌رغم آن‌چه نشان می‌دهد، ذات خوبی دارد. کاراکتری مثل «فیونا» در «داستان‌هایی از سرزمین مرزی» واقعا جذاب است؛ زیرا او یک پیشینه‌ی جنایی و خلاف‌کاری دارد؛ اما هرچه داستان به جلو می‌رود به لایه‌های عمیق‌تری از این شخصیت پی می‌برید و می‌بینید که واقعا در دل او چه می‌گذرد. من شخصیت‌های چندبعدی مثل فیونا را دوست دارم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌منبع: The Verge

منبع

پربازدیدترین مطالب - ویندوز