baznashr

گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

on .

سال 2016 قرار بود یک سال بی‌نظیر و بزرگ برای سریال‌های موزیکال باشد. شبکه HBO با سریال وینیل (Vinyl) وارد شد و شبکه شوتایم (Showtime) سریال همسفران (Roadies) را آماده کرده بود. اما برخلاف انتظار، امسال تبدیل به یک سال بد و کابوسی بزرگی برای این سریال‌ها تبدیل شد. شبکه HBO که خیلی کم سریال کنسل می‌کند، پرونده وینیل را بست و سریال همسفران هم نتوانست سروصدا به پا کند و کارش را خیلی زود به پایان رساند. در این میان، شبکه نت فلیکس (Netflix) سریال گت داون (The Get Down) را منتشر کرد، اما آن‌ها هم متفاوت‌تر از همیشه عمل کردند، به جای انتشار تمامی قسمت‌های سریال (که روتین شبکه است)، شش قسمت از این سریال منتشر شد. سریال گت داون، از تمامی پروژه‌های دیگر، اهمیت ویژه‌تری داراست، زیرا ساخته جدید باز لورمان (Baz Luhrmann)، نزدیک به 120 میلیون دلار بودجه دارد! و هنوز مشخص نیست که آیا یک موفقیت برای شبکه نت فلیکس محسوب می‌شود یا خیر. اما در این بین، هیچکس فکر نمی‌کرد که سریال آتلانتا از راه برسد و بتواند موفق‌ترین سریال موزیکال سال باشد. سریالی که بدون شک، برگ برنده شبکه FX در فصل جدید سریال‌هاست و از هر نظر، فوق العاده به نظر می‌رسد. در ادامه با گیم‌‎شات همراه باشید تا قسمت اول و دوم سریال Atlanta را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

atlanta-first-season-53379

سریال Atlanta اثر جدید دیوید گلاور (Donald Glover)، با دو قسمت ابتدایی‌اش، یک شروع فوق‌العاده را برای خود و مخاطبان‌اش رقم می‌زند. شاید یکی از دلایل که باعث می‌شود این دو قسمت تحسین برانگیز باشند، این است که مخاطب انتظار بالایی ندارد و در واقع سریال، بیننده‌اش را سوپرایز می‌کند. البته کیفیت سریال به حدی خوب است که حتی اگر انتظارات هم بالا بود، بازهم می‌توانست راضی‌کننده ظاهر شود. با اینکه درام فیلم پیرامون هیپ هاپ و رپ شکل می‌گیرد اما حداقل در این دو قسمت، تمرکز اصلی بر روی شخصیت‌هاست. شخصیت‌هایی که مشخصأ روی آن‌ها فکر شده و طوری طراحی شده‌اند که مخاطب خیلی زود آن‌ها را می‌شناسد و به آن‌ها اهمیت می‌دهد.

   گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

دیوید گلاور علاوه بر نویسندگی و تهیه سریال، نقش اِرن (Earn) را بازی می‌کند. او جوانی باهوش و بی‌کار است که به دانشگاه پرینستون، یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های آمریکا رفته اما ترک تحصیل کرده و زندگی‌اش مدتی است که در سرازیری بدشانسی افتاده. او یک دختربچه کوچک دارد و در خانه دوست‌ دختر‌ش، ونسا (Vanessa) با بازی زازی بیتز (Zazie Beetz) به صورت موقتی زندگی می‌کند. در مقابل، پسرعموی او را داریم، آلفرد (Alfred) که همگان او را با نام رپی‌اش، پیپر بوی (Paper Boi) می‌شناسند. یک رپر زیرزمینی که با میکس تیپ‌هاش، در آتلانتا شهرت کوچکی پیدا کرده و به خاطر بی‌تجربگی، کمی سردرگم است که باید چه کار کند. سومین شخصیت اصلی سریال، دریوس یا همان داریوش (Darius) است که درواقع بامزه‌ترین شخصیت سریال هم محسوب می‌شود. او به دلیل استفاده بیش از حد از مواد مخدر و وید، مغزش حسابی از کار افتاده و باعث شده که خزعبلات زیادی بگوید و از هفت دولت آزاد باشد. این شخصیت را کیث استن فیلد (Keith Stanfield) بازی می‌کند که شاید برای بسیاری ناشناخته باشد اما اگر فیلم شاهکار 12 موقتی (Short Term 12) را دیده باشید، حتمأ بازی خوب او و سکانس رپ خواندن معروف‌اش را به یاد دارید.

 گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

ضمن اینکه سریال، از نظر دیالوگ غنی عمل می‌کند و در ایجاد روابط پیچیده میان شخصیت‌هاش، وسواس به خرج می‌دهد اما شاید چیزی که سریال Atlanta را تبدیل به اثری موفق می‌کند، نوع نگاه آن باشد. ما اِرن را داریم، کسی که شرایط نابسامان و موقتی‌اش، می‌خواهد به ما نشان دهد که او در کجای زندگی قرار گرفته است. آدمی که استعداد دارد، انرژی دارد و در واقع پایه و اساس لازم برای موفقیت را داراست اما در موقعیت بدی گرفتار شده. زندگی او با اینکه افتضاح است اما به بن بست نرسیده و در واقع او در مرحله‌ای از زندگی است که باید میان موفقیت (از دیدگاه دیگران) یا جاه طلبی، کاری که واقعا دوست دارد انجام دهد یا تنها نفس کشیدن و امرار معاش، یکی را انتخاب کند. آیا او باید تلاش کند و سراغ کارهایی برود که دوست ندارد اما راه مستقیمی به سوی موفقیت یا حداقل فراهم کردن چیزهای ابتدایی زندگی است یا باید راه سخت را انتخاب کرده و با تحمل تمام سختی‌ها و مشکلات، به چیزی به بپردازد که به آن عشق می‌ورزد؟ این انتخاب‌های سخت و ماندن در دوراهی، چیزی است که همه شخصیت‌های اصلی با آن رو به رو هستند. آیا ونسا باید اِرن را کنار بگذارد و یک زندگی بهتر را آغاز کند یا باید با اِرن بسازد و به آینده دخترش فکر کند؟ همه انسان‌ها، هر روز با چنین سوالاتی در زندگی خودشان مواجه هستند.

 گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

با اینکه داستان از نگاه اِرن روایت می‌شود اما پسرعمویش آلفرد، عنصر مرکزی روایت او به حساب می‌آید. او نیز همانند اِرن و ونسا، مشکلات خودش را دارد. او نمی‌داند که آیا می‌تواند وارد صعنت موسیقی شود و اصلأ آن پتانسیل لازم برای انجام این کار را دارد یا خیر. او در طول دو قسمت با آدم‌های مختلفی رو به رو می‌شود که هرکدام برای او نوعی دل‌گرمی یا برعکس، نوعی دل‌سردی به همراه دارند. برای مثال، در رستوران، خدمتکار از علاقه‌اش به کار او می‌گوید و او را «یکی از آخرین خواننده‌های رپ واقعی» توصیف می‌کند. خدمتکار در انتها، با تمام وجود از آلفرد خواهش می‌کند که او را ناامید نکند. این کار را برای آلفرد سخت‌تر می‌کند، اینکه اگر برفرض به شهرت رسید، نباید از ریشه‌هایش دور شود (اتفاقی که تقریبأ برای اکثر ستارگان موسیقی بدنه اصلی رخ داده است). اما چیزی که می‌تواند آلفرد را نجات دهد، یک مدیربرنامه خوب است که کارهایش را برای رسیدن به موفقیت، مدیریت کند و چه کسی بهتر از اِرن؟ (حداقل پس از اینکه اِرن به او پیشنهاد می‌دهد که مدیربرنامه‌هایش باشد، آلفرد به اِرن به چشم یک راه چاره نگاه می‌کند) اتفاقی که اگر رخ دهد، تقریبأ به نفع تمامی آدم‌های داستان خواهد بود، در عین حال که چالش‌های فراوانی بهمراه خواهد داشت.

گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

سریال Atlanta اما هرگز سعی نمی‌کند سطحی باشد. ما در طول دو قسمت می‌بینیم که کشمکش‌های زندگی اِرن مورد بررسی قرار می‌گیرد و سریال سعی می‌کند تا ارتباط مستقیمی بین مخاطب و شخصیت اصلی داستان‌اش برقرار کند. حالا این می‌تواند یک حالت چهره او باشد که درد را منتقل می‌کند یا جمله‌ای که در آن از گذشته او اطلاعات کوچکی کسب می‌کنیم و اِرن را بیشتر می‌شناسیم. ما خیلی زود می‌فهمیم که او چه می‌خواهد، موفقیت. از چه راهی می‌تواند به آن دست پیدا کند، جاه‌طلبی. چیزی که می‌تواند برای هرانسانی صادق باشد و به همین دلیل است که سریال با ارائه خوب این مضمون، موفقیت آمیز عمل می‌کند، نگاهی انسانی به انسان‌های داستان‌اش. البته سریال Atlanta همیشه یک سریال شخصیت‌ محور نیست و به مسائل دیگری نیز می‌پردازد. چیزهای مهمی مانند نژاد، محل زندگی و تاثیرات آن، احساسات و عواطف، خانواده و مهم‌تر از همه، امید. حتی اگر این امید، یک امید کاذب باشد، هنوز می‌تواند همانند یک عنصر نجات‌بخش، راهی برای شما باز کند.

سریال Atlanta با اینکه برچسب کمدی بر رویش خورده اما در بطن خودش، یک اثر درام است که حال و هوای کمدی‌اش، حال و هوای کمدی زندگی واقعی ماست. در واقع ما هر روز زندگی می‌کنیم و گاهی صحبت‌های بامزه‌ای می‌کنیم، سریال هم به همین منوال، زور نمی‌زند و سعی نمی‌کند یک بامزگی مصنوعی داشته باشد، بلکه یک طنز صادقانه و همسو با داستان را مورد هدف قرار می‌دهد. همان‌طور که در نقد سریال چیزهای بهتر (Better Things) اشاره کردیم، سبک و سیاق طنز این سریال‌ها کمی متفاوت از سیت کام‌های سنتی بوده و در واقع به زندگی واقعی نزدیک‌تر است.

گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

در سریال Atlanta شاهد لحنی غیرقابل پیش‌بینی هستیم، بدین شکل نیست که مخاطب در تمام مدت تماشای آن، تنها یک حس داشته باشد. گاهی سکانس‌هایی می‌بینیم که تمرکز ویژه‌ای روی طنز دارد، اما ممکن است در سکانس بعدی یک چیز خشونت‌بار و سیاه ببینیم، یا ممکن است گاهی داستان را در وادی فلسفه رویت کنیم. هیرو مورای (Hiro Murai) کارگردان قسمت اول، تلاش کرده تا حالتی خطی به داستان ندهد و با استفاده از قاب‌بندی‌های متفاوت، یک حس و حالی رویاگونه ایجاد کند. بعلاوه، استفاده مناسب او از دوربین و زوایایی که انتخاب کرده باعث شده تا شهر آتلانتا، فقط اسم این سریال نباشد، بلکه حضوری زنده و فعال در آن داشته باشد. باید دید آیا این اتمسفر خوب تا انتهای فصل اول ادامه پیدا می‌کند یا خیر.

 گیم‌شات: نقد قسمت اول و دوم سریال Atlanta

در انتها باید گفت که سریال Atlanta همان چیزی است که می‌خواهد باشد.  این سریال به معنای واقعی کلمه عالی نوشته شده و شخصیت‌های دوست داشتنی و جذابی دارد که در همین دو قسمت ابتدایی، کولاک کرده و مخاطب نسبت به آن‌ها، احساس همذات پنداری می‌کند. اگر این سریال بخواهد در قسمت‌های آتی هم پرقدرت ادامه دهد، نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد و به آن لقب «یکی از بهترین‌ سریال‌های سال 2016» را نداد.

نظر شما در مورد سریال Atlanta چیست؟ آیا آن را مشاهده کرده‌اید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
 

لینک منبع: gadgetnews.ir

پربازدیدترین مطالب - ویندوز